قایق و دریا

ساخت وبلاگ

دریای دلم غم دارد...
قایق این دل من خالی از شادی و ماتم دارد

روزها...روزهای شاد من درگذشتند
آن روزها..روزهای با صفا برنگشتند

در راه است آن روز تلخ و سیه روی
هراسان شد دلم چهره چه زرد روی

چه روزی بود آن روز.. سخت و نفس گیر
یادم آید آن روز میشوم از زندگی سیر

رفت آن بهترینم رخت بربست
دلم دریای خون شد و بشکست

کاش قایق عمرم بر لب ساحل میبود
کودک بودم و تازه اول راهم میبود

به روی شنها میکردم بازی
چه ساده خوش و شاد و چه راضی

ساحل زندگی قایق را با طنابی می بست
محکم بر زمینش میکوفت و قلابی می بست

امان ساحل از این قایق سیر بود
خودش قربانی دریای پیر بود

قایق راه افتاد.. باد در گوش او می خواند
پاروها بودند امیدش.. قایق با آنها می راند

دریا بس زیبا و بی پایان بود
قایق در مسیرش رخشان و تازان بود

طوفانی زراه رسید و پاروی اول بشکست
قایق در آن دم ترسید و لرزید و بنشست

پاروی دومی او را جلو راند
دلش را محکم و بیمش را خشکاند

خلاصه قایق ما پیش می رفت
امان از روزی که پاروی دومی رفت

دگر لغزان شناور ماند تنها
کی آرام گیرد..خوش آن روز روی شنها


خدا و پدر و مادر و دیگرهیچ .............
ما را در سایت خدا و پدر و مادر و دیگرهیچ .......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9god-father-mothera بازدید : 415 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 8:04